Skip to main content
بحث و نظر

سارا شریعتی: محور دعوت حکیمی توجه به رنج انسان است/مهریزی: خط قرمز حکیمی عدالت و اخلاق است/ذاکری: بازگشت به عینی گرایی از جلوه های مکتب تفکیک است

By 7 شهریور 1401No Comments

این روزها شهر مشهد شاهد برگزاری دو مراسم نکوداشت برای استاد محمدرضا حکیمی (ره) به مناسبت اولین سالگرد ارتحال این اسلام‌شناس عدالت‌خواه بود.اولی در بنیاد پژوهش‌‌‌‌های آستان قدس رضوی با حضور علما، طلاب و اساتید حوزوی برگزار شد و جمعی از اندیشمندان و نزدیکان آن مرحوم به سخنرانی پرداخته و از تألیفات و شخصیت این عالم فقید فرزانه سخن گفتند. دومین مراسم به فاصله چند روز، در بزرگداشت این اندیشمند فاضل با حضور جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه و روشنفکران و علاقه‌مندان به حوزه‌های معرفتی و اجتماعی در فرهنگسرای جهاد دانشگاهی مشهد برگزار شد. آنچه پیش‌روی قرار می‌گیرد گزیده‌ای از سخنان و تصاویر نشست دوم با حضور دکتر سارا شریعتی، حجت الاسلام مهریزی و دکتر آرمان ذاکری است.

حجت الاسلام مهریزی: برداشت من این است که خط قرمز استاد حکیمی عدالت و اخلاق بوده است. او نه دین را برای دین، نه روحانیت را برای روحانیت و نه حکومت را برای حکومت می‌خواست زیرا این سه تا زمانی مقدس است که به نتیجه برسد. خط قرمز مرحوم علامه حکیمی عدالت و اخلاق بود و معتقد بود دین، روحانیت و حکومتی که منجر به عدالت و اخلاق شود مقدس است. علامه حکیمی مرید امام خمینی (ره) بود و برای انقلاب کتاب «تفسیر آفتاب» را نوشت.

در بخش دین‌شناسی، حاصل کار فکری استاد حکیمی «الحیات» است که در مقایسه با همه کتاب‌های اسلامی شیعی، یک مدل دیگر است و دین را از نگاه کارکردی دیده است. کتاب «الحیات» با شناخت و کار شروع می‌شود و پس از آن به اقتصاد می‌پردازد. وقتی بحث انبیا را مطرح می‌کند، به‌جای پرداختن به عصمت و صفات و فضائل انبیا، رسالت آن‌ها را بیان می‌کند. ادامه «الحیات» انسان‌شناسی، مسئولیت و تربیت، عبادت و حکومت اسلامی است.

ایشان سال‌ها قبل و در مقاله‌ای با عنوان «اهداف دین و احکام دین» تأکید کردند که در حوزه‌های علمیه به‌جای اجتهاد در احکام دین، باید اجتهاد در اهداف دین صورت بگیرد.

استاد حکیمی امام (ع) را نیز در عینیت جامعه را می‌دید و نه یک امام کلامی انتزاعی را که در زندگی حضور ندارد. او در موضوع روحانیت نیز روحانیت آگاه متعهد در دین را مطرح می‌کند و آن را مقدس می‌شمارد و بیان می‌کند که روحانیت از نوع تشکیلات عادی نیست که بگوییم در هر تشکیلاتی خوب و بد وجود دارد و روحانیت هم از همین سنخ است و نباید برخی از آفت‌ها و آسیب‌ها در آن وجود داشته باشد.

نوشته‌های استاد حکیمی، نه مطالب عقل ستیز است و نه خرافه گستری، حتی عداوت پراکنی هم دیده نمی‌شود، چون مبنای او عدالت و اخلاق است و این نوع برداشت با آموزه‌های دینی سازگار است.

باید به دعوت علامه حکیمی در ساخت جامعه منهای فقر پاسخ دهیم

دکتر سارا شریعتی: اولین آشنایی من با علامه حکیمی، بیشتر از روی کنجکاوی یک فرزند بود که می‌خواهد شخصی را که پدرش در سال‌های پایانی زندگی او را وصی خود قرار داده تا آثار او را تصحیح و بازنگری کند، بشناسد.

اما آن چیزی که دریچه ورود به اندیشه و منظومه فکری علامه حکیمی را برای من گشود، کتاب «منهای فقر» ایشان بود که زمانی منتشر شد که در محیط‌های روشنفکری، درگیر مسائل فرهنگ و معرفت‌شناختی و روان‌شناختی بودیم و در این دوره مسائل اقتصادی مربوط به دنیای قدیم بود. برای من این کتاب یک یادآوری و نهیب بود و برای ما که جامعه‌شناسی خوانده‌ایم و رشته ما دعوت می‌کند به انسان انضمامی و اجتماعی، جالب بود که در محیط مذهبی و از جانب یک عالم دین، به جامعه نهیب می‌زد که جامعه رنج می‌کشد و تبعیض‌ها و شکاف‌های طبقاتی همچنان وجود دارد.

حضور من در این جلسه، پاسخ به دعوت شخصیتی مثل علامه حکیمی است که از ما می‌خواهد در ساخت جامعه منهای فقر مشارکت کنیم و این جامعه منهای فقر از منظر استاد حکیمی به معنای «دین» بود. او دین را با عدالت تعریف و تفسیر می‌کرد.

رویکرد استاد حکیمی، یک رویکرد عینیت‌گرا است و دعوت او به انسان موجود جامعه است. دینی که از آن صحبت می‌کند، دینی است که از دنیا آغاز می‌شود و نه از آخرت. تأکید او بر این است که در رأس همه عبادات، خدمت به خلق و جامعه است. ایمان، سراسر عمل است و در نتیجه، اعمال دینی فقط به نماز و روزه ختم نمی‌شود. اولویت او قبل از هر چیز بر مبارزه با فقر و نابرابری است. عدالت در اندیشه او یک مفهوم ذهنی نیست و وقتی از عدالت صحبت می‌کند، از یک مفهوم انضمامی اجتماعی مشخص صحبت می‌کند و نخستین بخش آن را نیز اقتصادی و معیشتی می‌داند.

استاد حکیمی در نامه به کاسترو، مفاهیم قرآن را خلاصه در توحید و عدالت می‌داند که توحید به معنای تنظیم رابطه انسان با خدا و عدالت به معنای تنظیم رابطه انسان با انسان است و در جامعه‌ای که عدالت نیست، دین هم نیست.

من وقتی نامه پدرم به علامه حکیمی را می‌خواندم، ایشان علامه حکیمی را مرد تقوا و وارث دین و اخلاص معرفی می‌کند و از او می‌خواهد این میدان خالی عدالت‌طلبی را پر کند.

اندیشه حکیمی دعوت می‌کند به واقعیت و عمل به آنچه امروز می‌گذرد و باید نتایج را بررسی کنیم که آیا حکومت ما همان حکومت عامل به عدل است و می‌توانیم جامعه‌مان را یک جامعه اسلامی بدانیم؟ در زندگی علامه حکیمی توجه به مناطق و اقشار مختلف و همچنین زهد واقعی دیده می‌شود و او همیشه تأکید می‌کند که ندای قرآن بانگ توحید و عدالت است.

کتاب تازه منتشر شده «خراسانیات علامه محمدرضا حکیمی» به‌خوبی نشان می‌دهد که علامه حکیمی یک سبقه خراسانی دارد و این توجه به مکان برای من بسیار جالب است که توس را شعاع توحید می‌داند و امروزه در دانشگاه‌ها مسائل دینی با محوریت مطالعه منطقه‌ای پرداخته می‌گردد‌. امری که ما نیز لازم است به آن بپردازیم. باید بسنجیم زمانی که دین در این فرهنگ پیدا می‌شود با چه بازخوردی روبرو می‌گردد و اندیشیدن به قلمرو و اقلیم موضوعیت دارد.

زمان، مسئله دیگری است که حکیمی به آن توجه دارد. زبان زمان و مقتضیات زمان، مضامینی است که در آثار استاد دیده می‌شود. حکیمی مسائل مختلف را با زمان و مکان می‌سنجید.

مطالبه جامعه ما از سال ۱۳۹۸ برابری اقتصادی است اما دین در این بحبوحه غائب است و در این عرصه ما به علمایی همچون حکیمی نیازمند هستیم چراکه هنوز بعد از چند دهه از انقلاب اسلامی در چنین شرایطی قرار داریم و هنوز در کشور ما جامعه منهای فقر شکل نگرفته و محقق نشده است از سال ۱۳۹۸ به بعد اولین مطالبه مردم معیشت و نان است و در اولویت‌های بعدی آزادی، فرهنگ و دوست داشتن قرار می‌گیرد.

دین امروز دچار بحران اعتماد از جانب برخی از جوانان شده است و شرط اجتهاد عقلانی دین توجه به زمان و مکان است که مرحوم حکیمی به آن می‌پرداخت و ما امروز احتیاج به دین پویا داریم.

چرا استاد حکیمی به اصلاح آثار دکتر شریعتی نپرداخت؟

دکتر محمد اسفندیاری: مرحوم دکتر علی شریعتی ۴۴ سال در زمان درگذشتش عمر داشت و پنج سال آخر زندگی خویش را یا در زندان و یا خانه‌نشین بود عمده فعالیت‌های او از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ بود و در آن زمان ۳۵ الی ۳۹ سال سن ایشان بود. دکتر شریعتی در این پنج سال ۱۰ هزار صفحه کتاب نوشته یعنی در هر سال ۲هزار صفحه مطلب به نگارش درآورده است و این یعنی در هر ماه ۲۰۰ صفحه مطلب آماده می‌کرده است؛ و طبیعتاً او که در نوشتن پرکار بوده و ایده پردازی هم کرده، ممکن است اشتباهاتی هم داشته باشد.

شریعتی در اواخر دوران مبارزه خود می‌دانست که باوجود رژیم شاه در دانشگاه و در حسینیه ارشاد جایی ندارد چراکه شریعتی ساواک و رژیم پهلوی را فریب داده بود. یکی از علمای مشهد در آن زمان متمایل بود که حسینیه ارشاد دوباره فعال شود و نصیری رئیس ساواک هم به این موضوع تمایل داشت اما شاه شخصاً ورود می‌کند و می‌گوید درباره حسینیه ارشاد و شریعتی خودم تصمیم می‌گیرم. در یک چنین شرایطی شریعتی حتی امیدی به زنده بودن هم نداشت و در آن دوران وصیت‌نامه‌ شرعی می‌نویسد و آن را به متفکر و اندیشمندی که دو سال از او جوان‌تر بود می‌دهد و آن اندیشمند، مرحوم علامه محمدرضا حکیمی است. ضمن آن‌که دکتر شریعتی می‌دانست استاد حکیمی در نقد بسیار جدی است.

استاد حکیمی به سه دلیل آثار دکتر شریعتی را تصحیح نکرد. نخست این‌که همان زمانی که وصیت‌نامه منتشر شد، آقای حکیمی گفت: «من اشتباهی که شخصیت شکن باشد و عقاید دکتر شریعتی را زیر سؤال ببرد، در آثارش ندیده‌ام.» دلیل دوم این بود که استقبال از کتاب‌های دکتر شریعتی بسیار زیاد بود و از سوی دیگر، تصحیح کتاب‌ها هم‌زمان می‌برد و در همین زمان ممکن بود کتاب‌های غیرمذهبی جایگزین کتاب‌های او شوند. دلیل سوم هم این بود که ایشان به همراه برادران خود به نگارش کتاب «الحیات» مشغول شده بود.

علامه حکیمی می‌گفت اگر قرار بود کتاب‌های دکتر شریعتی را تصحیح کنم، کار‌هایی را انجام می‌دادم: در مورد برخی مطالب که احیاناً نادرست و نامناسب بود، در پاورقی توضیح می‌دادم. دوم این‌که برخی مطالب را دکتر شریعتی در جایی گفته بود و در جای دیگر آن را تصحیح کرده بود و من آن مطالب را در توضیح مطالب که نیاز به تصحیح داشت، می‌آوردم.

کتاب الحیات مرحوم علامه حکیمی یک مجموعه بی‌نظیر از احادیث ائمه اطهار(ع) است و در آن برای تمام نیاز‌هایی که روانشناسان انسان‌گرا برای انسان لازم می‌‌دانند روایات متعدد بیان شده است اسلام به‌طور گسترده و نیازهای مختلف انسانی توجه دارد.

مرحوم علامه حکیمی معتقد بود جامعه ایده آل اسلامی، جامعه‌‌ای است که رشد انسان در آن موجود باشد و موانع رشد انسان مفقود و در آن جامعه توحید و عدالت موج بزند و آنگاه می‌‌توان آن جامعه را یک جامعه اسلامی دانست. ایشان در جلد هفتم فصل خدا و انسان کتاب الهیات می‌‌گویند کار برای مردم کار برای خداست و می‌‌گفت اگر توانستیم آرمان‌شهر اسلامی محقق کنیم مسائلی مثل حجاب خودبه‌خود محقق می‌شود و باید ابتدا زمینه‌سازی بر پای آرمان‌شهر را انجام دهیم و اینکه ابتدا از حجاب آغاز کنیم جامعه باید آرمان‌شهر نامید که مثل جامعه عصر حضرت صاحب‌الزمان (عج) باشد و در آن، آرمان‌های حقیقی یک جامعه اسلامی محقق می‌‌گردد.

نسبت علوم انسانی و اندیشه‌های استاد حکیمی

دکتر آرمان ذاکری: اگر به تاریخ بنگریم در دوره رنسانس اسلامی مسلمین پیشتازان و علمای مختلف در رشته‌های علمی و دینی بسیار داریم اما بعدها دیگر شاهد آن نیستیم که آن جنس از علوم و علما در جهان اسلام تکرار شود و این پرسشی است که باید برای آن پاسخی بیابیم که چرا این‌گونه می‌شود.

یکی از پاسخ‌هایی که در آثار استاد حکیمی به موضوع به‌حاشیه رفتن علوم در دوره پس از رنسانس اسلامی داده، این است که با حاکم شدن فرهنگ اسلامی در آن زمان، یک فرهنگ عینی گرا حاکم شد که فراخوان می‌داد و دعوت می‌کرد به آنچه در عینیت جوامع رخ می‌داد که این فرهنگ عینی گرای مستقل قرآنی است؛ اما با آمدن فلسفه یونان و البته عوامل اجتماعی مهم دیگر، این فرهنگ دینی آرام‌آرام حاشیه‌نشین شد و جستجو کردن سنن الهی ارزش خود را از دست داد و جای آن را مجموعه بسته‌ای از استدلالات گرفت که می‌خواهد ما را به خدا رهنمون شود و ارتباط آن با طبیعت واقعی و سنت‌های واقعی قطع است. در نتیجه منظومه‌ای غلبه پیدا می‌کند که دیگر نقطه آغاز آن واقعیت عینی نیست و حتی در مکتب اصفهان هم علوم احیا نمی‌شوند.

یکی از جلوه‌های دعوت مکتب تفکیک و بازگشت به فرهنگ مستقل قرآنی، بازگشت به همین عینی‌گرایی است. نکته دیگر درباره حدگرایی مکتب تفکیک، الهیات الهی و الهیات بشری است. هرچند از تفکیک قرائت‌های تند هم وجود دارد، اما دست‌کم آن چیزی که استاد حکیمی از آن دفاع می‌کرد، مهم‌تر از خلوص گرایی، بحث حدگرایی در فلسفه است. به این معنا که فاصله بین معصوم و غیرمعصوم قابل پرشدن نیست. دسترسی به علم کامل و علم یقینی خدشه‌ناپذیر وجود ندارد بنابراین الهیاتی که می‌سازیم و علمی هم که می‌سازیم بشری است و عقلی هم که به آن می‌اندیشیم، محدود و خطاکار است و تفکیک به دلیل آن‌که می‌خواهد این ایده یقین را نقل کرد، راه را برای نقد عقل باز می‌کند. تا زمانی که در فلسفه در نقد عقل پرسش نکنیم، اساساً نفهمیده‌ایم که محدوده‌های شناخت ما تا کجاست و تفکیک ما را به شناخت این محدوده‌ها دعوت می‌کند. تفکیک دعوتی است به پایان خدایی انسان بر روی زمین.

ادبیات مدنظر استاد حکیمی، هم «متعهد» و هم «اسلامی» است

دکتر یوسف بینا: ادبیات مدنظر استاد حکیمی، ادبیاتی است که هم متعهد است و هم اسلامی است. ادبیات متعهد، ادبیاتی است که در قالب شعر، داستان، نمایشنامه یا دیگر انواع ادبی از یک دیدگاه اخلاقی یا سیاسی یا اجتماعی یا مذهبی دفاع کند. استاد حکیمی نیز که عالی‌ترین سطح اخلاق و سیاست و جامعه را در آموزه‌های اسلام و حکومت معصوم می‌بیند، وقتی دو صفت اسلامی و متعهد را برای ادبیات می‌آورد، برای آن دو نمودی یگانه قائل است.

از نظر استاد حکیمی، ادبیات باید متعهد باشد و تعهد نیز به بالاترین ارزش‌ها باشد که این ارزش‌ها در اسلام نمود کامل پیدا می‌کند. ادبیات متعهد به‌نوعی با آرمان‌گرایی پیوند خورده است. به شکلی که ادبیات بی آرمان را بی‌ارزش و پوچ شمرده‌اند.