Skip to main content
پیرامون الحیات

«الحیات»، کتابی انقلابی و انقلاب‌گرا

By 28 مرداد 1401No Comments

تبیین آرمان های الحیات به قلم حامد سرلکی

جامعه انقلابی ایران که در روزهای آغازین خود سرشار از تنفس در هوای «عدالت‌خواهی» بود، فراموش نخواهد کرد که مردی بزرگ از دیار خراسان آمد و بر تمام طاغوت‌های اندیشه‌ای خط بطلان کشید. وصی شریعتی، «محمدرضا حکیمی» و اندیشه سترگ او اگرچه در خانه‌ای کوچک تراوش کرد اما جهانی را با خود همراه ساخت. جهان‌بینی جهیده از قلم متفکر عدالت در کتب بسیاری جا داده شد؛ اما اثر «الحیات»، در جریان حیات زندگی عدالت‌خواهان جایی دیگر به وجود آورد.

کتاب «الحیات»، سه هدف را تعقیب می‌کند: «نشر حقایق قرآنی و تعالیم حدیثی که برای رشد متعالی انسان ضرورت دارد». «ساختاردهی قرآنی-حدیثی به جامعه که به‌جز این، ساختاردهی صالح به زندگی و موجودیت انسانی تحقق نخواهد یافت». «تبیین این موضوع که آیا رسیدن به فضای تعالی و رشدگستری، بدون توجه و تفقه در قرآن کریم و تعالیم معصومان (مفسران واقعی قرآن) میسر است و قابل تحقق خواهد بود». مع‌هذا با خاموش شدن آفتاب علم استاد، در نظر داشته تا با بررسی وجوه مختلف «الحیات»، این گنجینه غنی اسلامی به بازشناسی اندیشه‌های علامه حکیمی بپردازیم.

  نیاز نگارش «الحیات»

آنچه مرحوم حکیمی و برادران ایشان (علی و محمد) در سال‌های اخیر من‌باب دلیل پیدایش الحیات بازگو کرده‌اند، همه ریشه در سنجش یک «نیاز» بوده است. علامه برای آن به درگاه «الحیات» وارد شد که اساسا لازم بود نیازهای انسان از راه قرآن و حدیث پاسخ داده شود.

ورود مسائل اقتصادی به الحیات نیز به‌دلیل انقلاب اسلامی و نیاز جامعه (و حکومت) اسلامی برای درک موقعیت اقتصادی قرآنی و ایجاد جامعه‌ای خالی از تبعیض بوده است. برای علامه حکیمی، انقلاب علاوه‌بر ابعاد سیاسی، وجوه اقتصادی و فرهنگی داشته که در روش‌شناسی مطالعاتی ایشان، پایه‌ای جز رجوع به قرآن و حدیث و عقل نداشت.

  روش‌شناسی علامه حکیمی

«الحیات» از یک دیدگاه انسان‌شناسی خاص سخن می‌گوید و به‌دنبال آن است که نشان دهد زندگی (همان‌طور که از کلمه «الحیات» استنباط می‌شود) ابعاد و سطوح مختلفی دارد. ما می‌توانیم درکنار سطوح نازل زندگی، از افق دیگری در زندگی صحبت کنیم. می‌توان از رفعت زندگی سخن گفت. پی بردن به این رفعت، ابزار، متون و کمک‌کننده‌هایی نیاز دارد. یکی از مهم‌ترین مباحث «الحیات» معرفی حیات برین، متعالی و فراتر از حیات ظاهر و محسوس، حیاتی فراتر از حیات ملال‌آور برخاسته از تکرارها و زندگی برخوردار از کثرت و تکثر است. او در معرفی این حیات، فرآیندی را مطرح می‌کند که برای رسیدن به آن فرآیند باید از چه ویژگی‌هایی استفاده کرد. اساسا در این فرآیند، نگاه به خود زندگی مطرح می‌شود.

باری، «الحیات» به‌عنوان کتابی انقلابی و انقلاب‌گرا، دعوت به اجرای عدالت تا حد «منهای فقر» کرده است و با توجه به احادیث معتبری که فقر را زاییده تکاثر متکاثران و غنای وافر توانگران دانسته است، لذا روشن می‌شود که احادیث اسلام، روایات و خطبه‌ها و سخنرانی‌های پیامبراکرم(ص)، خطبه فاطمیه، نهج‌البلاغه و احادیث امامان معصوم(ع) که در کتاب‌هایی مانند «اصول کافی»، «عیون اخبار‌الرضا»، «تحف‌العقول» و کتب شیخ‌المحدثین «شیخ صدوق» تا دیگر کتب معتبر حدیثی تا هم‌اکنون آمده است همه در مسائل فردسازی و جامعه‌پردازی وحدت مضمون دارند و به این آثار باید به چشم علمی نگریست، نه‌فقط قدسی؛ چنانکه امام‌محمدباقر(ع) فرموده است: «علم صحیح در احادیث ماست2 (و مراد به‌طور عمده، علوم تربیتی و روحی و اعتقادی و معنوی است).» و در پایان خوب است برای اشاره‌ای به علمیت متون دینی و قطعیت استناد به آن متون، سخنی را از متکلم و فیلسوف فاضل، ملاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق)، از شاگردان ملاصدرا و میرداماد، مولف کتاب پرمایه «شوارق‌الالهام» (شرح بر «تجریدالکلام» خواجه‌طوسی) و شرح «هیاکل‌النور» (از شیخ اشراق سهروردی) مرور کنیم. ایشان می‌گوید: «مقدماتی که فراگرفته شود از معصوم(ع) به طریق «تمثیل»، به‌منزله اولیات باشد در «قیاس برهانی».» (گزیده گوهر مراد، ص۲۳، تهران، نشر طهوری).

نباید شک کنیم تفقه در دین که امامان(ع) بر آن تاکید کرده‌اند، اصلی حیاتی است. چه بسیار مراجعه‌کنندگان به قرآن کریم که می‌پندارند بدون مراجعه به احادیث، حقایق قرآنی را دریافته‌اند و چه اشتباه بزرگی.

اگر قرآن کریم بدون رجوع به احادیث معتبر، قابلیت ‌فهم عمیق را داشت، حدیث فوق متواتر «ثقلین» معنا نمی‌داشت؛ این حدیث از پرسندترین احادیث اسلام است تا جایی که 6جلد از مجموعه «عبقات‌الانوار»، تالیف میرحامدحسین هندی‌نیشابوری (م۱۳۰۶ق)، در چاپ اصفهان، درباره این حدیث و اسناد و مدارک و سخنان عالمان بزرگ اهل سنت درباره آن است.

 «الحیات» تفسیری است بر این حدیث عظیم و شریف و زندگی‌ساز و حیاتی که راه استفاده درست از قرآن کریم را نشان می‌دهد. اگرچه در بطن فقه شیعی، درک صحت حدیث براساس مبانی علم‌الحدیث یا رجال میسر است اما علامه حکیمی سعی کرده است با رجوع به «عقل»، آن‌دسته از احادیثی که اساسا در بطن جامعه احساس عینیت بیشتری داشته استخراج و درنهایت برای آن مشابهتی ملموس برای درک مردم بیابد. بر پایه این روش، مضمون حدیث اگر با جان‌مایه اسلام می‌سازد و با دیگر روایات مشابه نیز قابل‌جمع است، پس پذیرفتنی است. لذا در این متد، در عین تعبد به «نقل»، «تعقل» به‌عنوان یک معیار اساسی در مضمون‌شناسی و سبک‌شناسی روایات مورد توجه قرار گرفته است. لذا عقلانیت حاکم بر یک حدیث و همسازی با روایات هم مضمونش و آیات قرآنی که در این راستا وجود دارد، صاحبان این سبک را از موشکافی زیاد در سندشناسی بی‌نیاز کرده است، این بحث البته بی‌تردید مخالفان و موافقان فراوانی دارد و اهل‌فن درخصوص آن گفتنی‌های شنیدنی خواهند داشت.

  جامعه، انقلاب و علامه حکیمی

تفاوت علامه حکیمی با بسیاری دیگر در این نهفته است که پارادایم فکری علامه حکیمی پارادایم اسلامی است. این‌گونه نیست که تنها در برابر یک پارادایم لیبرالیستی به نقد وضع موجود رود. از سر درد سخن می‌گوید، از سر درد آسیب‌شناسی می‌کند و با توجه به معیارها و ملاک‌های دینی سخن می‌گوید. برخی معتقد هستند ایشان روشنفکر دینی بود و روشنفکر دینی باید کار فکری کند. و در این میان برخی هم معتقد هستند باید اعتراض کنند و وظیفه روشنفکر اعتراض است. اما «الحیات» می‌گوید حکومت بسترساز است. حکومت باید موانع تربیت مردم را بردارد و مقتضیات تربیت را فراهم کند تا فعل تربیت که از جنس «شدن» است، اتفاق بیفتد. بخش عمده‌ای از مباحث «الحیات» در بحث حکومت، به رفتارها اختصاص پیدا کرده است. مثلا یکی از بحث‌های جدی در «الحیات»، رفتار کارگزاران است که باید تابع چه قواعد و اصولی باشد. مناسبات کارگزاران در سه حوزه تعریف می‌شود: سلوک شخصی، سلوک اجتماعی و سلوک سیاسی، سلوک شخصی یعنی یک کارگزار و مسئول، رفتارش باید چگونه باشد. شاخص‌هایی که «الحیات» می‌گوید، این است که باید ساده‌زیستانه باشد. شما تا دیروز هر شکلی می‌توانستید زندگی کنید، حالا که در جایگاه حکومت هستید از اشرافیت و تجمل‌پرستی باید به‌شدت پرهیز کنید. سلوک اجتماعی، یعنی تعامل، رفت‌وآمدتان و نسبتی که با مردم دارید، باید مردم‌دارانه باشد. سلوک سیاسی، یعنی تصمیم‌گیری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات حکومتی باید حکیمانه باشد. مثلا در سلوک شخصی، امیرمومنان (ع) بیانی دارند که به عیادت یکی از بستگان رفتند که در بصره مریض شده بود و خانه مجللی داشت، گفت تو در آخرت به چنین چیزی بیشتر احتیاج داری. سپس برای اینکه اشتباه نشود، گفتند البته همین خانه مجلل را اگر خوب استفاده کنی، حقوقش را ادا کنی، همین بهشت می‌شود. آن شخص از حضرت پرسید من برادری دارم که خیلی به خود و خانواده‌اش سخت می‌گیرد، مثلا پشمینه می‌پوشد، غذای ناگوار به آنها می‌دهد. فرمودند که صدایش کنید. وقتی وی وارد خانه شد، حضرت به او گفتند: «ای دشمن جان خود! این زندگی‌ای که برای خودت ساختی خیلی بد است و شیطان عقل تو را ربوده است!» وی اعتراض کرد که خودت چرا این‌گونه‌ای؟ چرا لباس و خوراکت ساده است؟ حضرت فرمودند: «ویک إلی لشت کانت إن الله تعالی فرض علی أنه العدل أن یقدروا أنفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره»3؛ «وای بر تو، من مثل تو نیستم. خدای متعال واجب کرده بر پیشوایان مسلمانان که مثل مردم ضعیف زندگی کنند، برای اینکه ثروتمندان طغیان نکنند و ضعیف در تنگنا قرار نگیرد و بگویند که زمامداران ما هم شبیه ما زندگی می‌کنند.» زمامداران ازنظر سلوک شخص باید مراقب باشند. معنایش این نیست که آنها را در تنگنا قرار دهند، چون امیرمومنان(ع) می‌گویند هرکسی که کار می‌کند، باید کاملا تامین شود، اما ریخت‌وپاش، اسراف، تبذیر، تجمل‌پرستی و اشرافیت ممنوع است.

  فیلسوف عدالت رفت اما میراث وی باقی‌ است…

«الحیات» به ارائه افقی بدیع در جهان رنجور از سطحی‌گرایی، صورت‌گرایی و تقلیل‌گرایی می‌پردازد. آبشخورهای معرفت‌شناختی و وجودشناختی «علامه حکیمی» طیرانی فراتر از قله‌های مادی‌گرایی را می‌طلبد که نقاط ارجاعی آن، متضمن دیباچه جدیدی بر ساختارشکنی رایج در جهان باورهای زمینی است. اثر الحیات وی، فصل تازه‌ای را در بهار شکوفایی و شکفتگی قابلیت‌های انسانی باز می‌کند و در خزانه‌ «غیبت محور جهان»، گرفتار از کثرت‌زدگی، تفسیر مبتکرانه‌ای از زندگی و سطوح متفاوت آن فراهم می‌آورد. علامه حکیمی مدل‌های شناختی و هیجانی برخاسته از دستگاه‌های روان‌شناختی پوزیتیویستی را با ژرف‌نگری ملهم از دفائن‌العقول بازنگری می‌کند و عرصه هستی‌های موجود در دستگاه فهم را پشت‌سر می‌گذارد.

«فیلسوف عدالت» در شب‌های تاریک خستگی و استیصال برخاسته از حاکمیت هستی زمینی، فجر تابناک برخاسته از انتظار خورشید مغرب را در زاویه‌های متنوع حیات انسانی به تصویر می‌کشد. علامه حکیمی شجاعانه و شریفانه و متواضعانه زیست. مردی که خودباختگی مستغرق در عاریت‌های تفلسف‌گونه پر از تشبث را به چالش و کنکاش کشید و سادگی بی‌تکلف اصیل‌گونه و درعین‌حال قدرتمند پدیدارشناختی مذهبی را به‌خوبی ترسیم کرد.